سخت ترین کار بعد از کار معدن، دوست داشتن خودته. این که دنیای خودتو بسازی و زندگیش کنی و مثل همه غرق نشی. این که خودت رو زندگی کنی و خودت برای خودت کافی باشی. سخت ترین کار بعد از معدن، اینه که یاد بگیری به پای خودت بایستی.

نشد. غرق شدم. مثل یه لباس بافتنی به ناهمواری ها گیر کردم و رج های کاموا از هم جدا شد و شروع کردم به آب رفتن و تبدیل به کاموا شدن. تبدیل به هیچ شدم. چشم هام رو که میبندم، خودمو یه کویر میبینم که انگار یه نفر با یه بیل اومده و کلشو تا اعماق زمین کنده؛ یه کویر با کلی چاه بدون آب، که در واقع چاه آب نیستن، نقص و آسیب ها و ایراداتی هستن که میدونم چین ولی نمیدونم چطوری باید درستشون کنم.

نمیام، نمینویسم، چون نمیخوام حال بدم، تردیدم، ندونستن هام، غرق شدن هام کلمه بشن، حس بد بشن و برسن به کسی که اینجا رو میخونه، اما کسی که وبلاگ داشته باشه، بالاخره یه جایی کلمه ها مثل آبی که تو مشتت جمع کردی از میون انگشت هاش لیز میخورن و جاری میشن.

زن بودن رو یا به دوش میکشیم یا داریم بالا میاریم

قشنگ ترین چشم های روی زمین

یاد بگیر به پای خودت بایستی

یه ,خودت ,غرق ,رو ,کار ,شدم ,کنی و ,خودت بایستی ,این که ,پای خودت ,به پای

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فایل دانش - مرجع دانلود دانشجویی کشور دات وب - آموزش برنامه نویسی و طراحی وب آموزش زبان C افغانستان سرزمین کبود اعتقادی مذهبی داشتن یک مدرسه شاد the Center Of Science جویابیست جغد سیاه ( رمز و راز )ترسناک و مرموز فروشگاه اینترنتی پازل